- ۰۱ سرطان ۱۳۹۲
دستکم دو نامه در دو روز، از آدرس ارگ ریاستجمهوری افغانستان منتشر شده است که یکی به تقبیح حملات تروریستی در مسجدی در پیشاور پرداخته و دیگری روی قتل دو کارمند ارشد وزارت زراعت در ولایت لوگر ـ که چند روز پیش از سوی طالبان به شهادت رسیدند ـ تمرکز کرده است. رییسجمهور کرزی حملهکنندهگان به مسجد شیعیان در پیشاور را دشمنان اسلام و انسانیت خوانده و نیز قاتلان کارمندان وزارت زراعت را دشمنان پیشرفت و ترقیِ افغانستان، که افراد متخصص را از میان برمیدارند.
در سالهای پسین استفاده از واژهگان مبهم برای نام بردن از طالبان، جزو سیاست تضرعآمیزِ آقای کرزی است که سعی دارد به این شیوه صلح را از طالبان گدایی کند؛ از همینرو حتا از نام بردنِ آشکار طالبان به عنوان یک گروه جنایتکار و قاتل مردم افغانستان، پرهیز میکند. اما نکتۀ طنزآلود این نوع دیپلماسی در آنجاست که هر بار که آقای کرزی اعمال طالبان را در لفافه بیان میکند، طالبان با صراحت مسوولیت جنایتهایشان را به دوش میگیرند.
تردیدی نیست که هم حمله به مسجد شیعیان در پیشاور و هم کشتن دو کارمند ارشد وزارت زراعت در ولایت لوگر، کار طالبان بوده است، اما وقتی آقای کرزی این جنایتها را محکوم میکند، منظور او چیز دیگری میباشد.
مذاکرات شرمآور صلح به مدیریت آقای کرزی باعث شد تا طالبان در قطر دفتری بگشایند و رسماً آن را نمایندهگیِ امارت اسلامی طالبان بنامند. اعتراض ارگ ریاستجمهوری افغانستان به این قضیه نیز جایی را نگرفت، چرا که طالبان آقای کرزی را به رسمیت نمیشناسند و حتا اعلام کردهاند که طرف مذاکرۀ آنان فقط ایالات متحده است و بس. رییسجمهور اگرچه مسوولیتِ این واقعه را به دوش ایالات متحده انداخت و گفت که ایالات متحده خلاف آنچه که کتباً به او وعده سپرده، عمل کرده است؛ اما دیده میشود این برنامه همچنان طبق میل طالبان و ایالات متحده جاریست و هنوز کسی به اعتراض جناب کرزی توجه نکرده است.
انگار طرح رییسجمهور طوری بوده که طالبان با پادرمیانی ایالات متحده با دولتِ او مذاکره کنند و در نتیجه، این روند به صلحی پایدار بیانجامد که از همان آغاز نیز فرضی محال به شمار میرفت و طالبان عملاً به این طرح تمکین نکردند و پیوسته بر ایالات متحده به عنوان طرف گفتوگو تأکید داشتند.
اما آقای کرزی هنوز این واقعیت را نپذیرفته است که واقعاً او از محور مذاکرات به دور انداخته شده و دیگر او و دولتش برای طالبان و ایالات متحده مطرح نیستند. به همین خاطر است که سعی میکند سیاستِ «هم لعل بهدست آید و هم دل یار نرنجد» را همچنان ادامه دهد. از یکسو سعی در کتمان جنایات طالبان دارد و از نام گرفتنِ آنان به عنوان قاتلِ مردم پرهیز میکند، و از سوی دیگر تلاش دارد که با تقبیح حملات آن گروه، دولتِ خود را به عنوان مخالف درجهاولِ طالبان نشان دهد. حتا درگیری لفظی نمایندۀ دولت آقای کرزی در سازمان ملل با نمایندۀ پاکستان نیز در پیوند با همین بحث مطرح میشود که جانب افغانستان سیاست را باخته و اکنون با استیصال سعی دارد تا او و حکومتش برحق جلوه نماید.
این طرز سیاست از آغاز قابل تحلیل بود که منتقدان آقای کرزی بارها اعلام کردند با گروهی که با قوۀ قهری عمل میکند، راه صلح در پیش گرفتن، یک اشتباه جبرانناپذیر است. اما آقای کرزی بنا بر هزار و یک دلیل، دست از گداییِ صلح نکشید و همزمان، هم طالبان را به مذاکره تشویق کرد و هم آنان را بهخاطرِ اعمالشان تقبیح نمود.
یکی از نکاتِ دیگری که منطق این نوع سیاست آقای کرزی را بهتر مینمایاند، گفتههای طالبان در هنگام گشایش دفتر قطر است که آن گروه اعلام کرد که سیاست مذاکره و مبارزات نظامیشان را همزمان دنبال خواهند کرد. این موضوع از آغاز هم روشن بود که طالبان از یکسو با کشتار مردم افغانستان فشار وارد میکنند و از سوی دیگر با ایالات متحده مذاکره؛ تا باشد به امتیازات بیشتری برسند.
اما آقای کرزی برعکس، نه تنها هیچ فشار و نیرویی را بر آن گروه وارد نکرد، بل در بسا موارد از تشویقهای گسترده نیز کار گرفت. او زندانیان طالب را رها کرد و برای رهایی بیشتر نیروهای آنان، به کشورهای دیگر نیز سر عذر فرود آورد.
تا کنون این سیاست، قربانیهای زیادی از مردم افغانستان گرفته است که بیتردید آقای کرزی در قبالِ آن پاسخگوست. اما اینک ادامۀ آن، کشور را کاملاً بر لبۀ پرتگاه قرار داده است و بوی یک فاجعۀ بزرگِ انسانی به مشام میرسد. به گونهیی که طالبان حالا مدعی یک دولت جلای وطناند و با توجه به شرایط پیشآمده، هیچ شکی نیست که ما بهزودی شاهد بازگشت امارتِ آن گروه به افغانستان باشیم.
Comments are closed.